به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «زنان در شرایط بحرانی» نوشته سارا لقمانی از سوی نشر شیرازه منتشر شد. در کتاب «زنان در شرایط بحرانی» به موضوع مشخص امداد برای زنان در شرایط بحران پرداخته شده که برخاسته از تجربیات چند بحران اخیر در ایران است. از این رو ضرورت اتخاذ یک رویکرد جدید و مناسب لازم به نظر میرسد. نگارنده در بازبینی تجارب خود که مبتنی بر مشاهدات و تجربه عملی او در جایگاه مددکار اجتماعی از یک سو و در مقام پژوهشگر از سوی دیگر است نمونهای کاربردی و کمسابقهای را در اختیار مخاطب میگذارد.
جنسیت و بحران ناشی از حوادث طبیعی، نکاتی درباره نحوه امداد رسانی به زنان در شرایط بحرانی، دختران و شرایط بحرانی و مشارکت اجتماع محلی و توانمندسازی زنان عناوین فصلهای اصلی این کتاب را تشکیل میدهند.
در بخش اول کتاب به رابطه بین جنسیت و بحرانهای ناشی از حوادث طبیعی پرداخته و سعی شده با ذکر تجربیات زیست شده در سراسر دنیا ضرورت پرداختن به امدادرسانی در بحرانها را با رعایت وضعیت متفاوت زنان نسبت به مردان نشان دهد. مولف در بخش دوم به ارائه نکاتی در ارتباط با نحوه امدادرسانی به زنان در شرایط بحرانی پرداخته و کوشیده با گریز زدن به موقعیتها و ابعاد مختلف زندگی، هنگام و پس از وقوع زلزله یا سیل نشان دهد چگونه یک موقعیت مشترک میتواند برای زنان پیامدها و غدغههایی متفاوت از مردان و دیگر گروههای جامعه ایجاد کند. در ادامه با نگاهی به شرایط کلی کودکان، فارغ از جنسیت بر اهمیت توجه به وضعیت ویژه دختربچهها و دختران نوجوان تاکید کرده و در آخر به بحث مهم و کلیدی ضرورت مشارکت اجتماع محلی و توانمندسازی زنان در حد مجال این نوشتار اشاره و منابعی برای مطالعه بیشتر معرفی شده است.
از اهداف مجموعه مطالعات زنان نشر و پژوهش شیرازه طرح مفاهیم و مباحث پیرامون موضوعات اجتماعی و تاریخی در عرصه فعالیتهای نظری و عملی زنان ایران و دیگر جوامع بوده است که در پرتو آن آگاهی مستندی را نسبت به وضعیت زنان در دورانهای مختلف ایجاد و زمینه تطبیق و تحلیل آن را فراهم کند. علاوه بر این و در همین مسیر باب مکملی نیز گشوده میشود که همانا ارائه راهکارهای عینی و روشهای عملیتری است که پیرامون امور عدیده زنان تجربه و به منصه عمل و آزمون و خطا گذاشته شده است.
نگارنده در همراهی با دیگر نهادهای امداد، در وضعیت اضطراری به موضوع بسیار حساسی برمیخورد که شاید تاکنون تا به این حد ملموس و آگاهانه تجربه نشده بود. مشاهده موانع جنسیتی و فرهنگیای که عمدتاً موجب میشود زنان آسیبدیده منع شده یا نتوانند بهراحتی از امدادگران مرد کمک بخواهند. زاویه دیگری را در این مبحث گشود که حاصل آن لزوم اتخاذ رویکرد جنسیتی در زمانه امدادرسانی به زنان در شرایط بحرانی و درنظرگرفتن ویژگی فرهنگی، بستر اجتماعی و بینش موجود خاص ما در ایران شد. با توجه به نکاتی که در پژوهش حاضر به دقتآورده شده است مشخص میشود چرا لازم است اولویت نهادهایی همچون هلال احمر در اقدام فوریتی اولیه، گسیل زنان امدادگر در اولین گروه امدادگران باشد.
تجربه افرادی که همانند نگارنده با این شرایط روبهرو میشوند مشابه بوده و به این نکته پراهمیت برخوردهاند که چگونه دیوارهای بلند ولی ناپیدای ارتباط میان زنان و مردان در این شرایط اهمیت حیاتی پیدا میکنند و تا چه حد میتوانند سرنوشتساز باشند. چگونه حضور زن امدادگر در ایجاد ارتباط بهتر با دیگر زنان مصدوم و کودکان و برگرداندن آرامش سریعتر به آن فضای سخت، موثر است. چقدر شنیدن صدای یک زن امدادگر برای زنان در بحران که دیگر این سدهای فرهنگی در بین نیست میتواند حیاتبخش باشد و «چگونه یک موقعیت مشترک میتواند برای زنان پیامدها و دغدغههای متفاوت از مردان و دیگر گروههای جامعه ایجاد کند» به همین نسبت چه میزان باید در برخورد صحیح با شرایط ویژه دختربچهها و دختران نوجوان آگاهانه عمل شود.
در پایان این تحقیق و بر اساس مشاهدات عینی همچنین سعی شده به چرایی و تأکید مشارکت اجتماع محلی و نیز ضرورت توامندسازی زنان پرداخته شود.
مولف در مقدمه این کتاب مینویسد: «تو چرا رفته بودی؟»، «بم، الان جای زنها نیست»، «واقعاً بم بودی؟» ۲۵ ساله بودم که بم لرزید. دی ماه ۱۳۸۲. همان روز اول دکتر اقلیما استاد دانشگاهام همه بچههای کلاس را جمع کرد. یک اتوبوس دختران و پسران جوان مددکار اجتماعی راهی «بم» شدیم. شهری که وصف آن را زیاد شنیدهاید. اما آنچه آن روزها بیشتر از همه ذهن مرا به خود مشغول کرد ناامنی شهر بود و پادگانی شدن آن. نسبت میان مردانه شدن شهر با ناامنی چه بود؟ به وضوح متوجه میشدی هیچ نهادی به ضرورت حضور زنان امدادگر اهمیت نمیدهد. از دید همه، کارها مردانه بود. سخت و خطرناک. خیلی از نقاط شهر خالی از زن شده بود. زنان بمی با دیدن مددکاران زن از چادرها بیرون میآمدند و با آنها گفتوگو میکردند. بهخوبی میشد حس کرد هر جا که زنان امدادگر با روحیه و پرتوان حضور دارند تنش میان افراد محلی و غیرمحلی کمتر میشود. زنهای داغدار و بهتزده از لاک خود بیرون میآمدند و کودکان غمزده با حضور زنان امیدی در چشمانشان راه مییافت. به خود میگفتم این شهر ویران، بدون حضور زنان پرامید امدادگر هرگز نمیتواند جریان زندگی را دوباره به خود ببیند. موضوعی که نهتنها برای مسوولان درک نشده بود که مردم عادی نیز با تعجب درباره آن حرف میزدند.
بهسراغ زنانی رفتم که مدتهای طولانی در بم مانده بودند و فعالیت کرده بودند. «مشکل ما این است که کارها را مستند نمیکنیم». «سالها از آن روزها گذشته. فرصت نوشتن در بم نبود. بعد هم دیگر به سراغ مکتوب کردن تجربیاتم نرفتم» «حیف این همه تجربه که منتقل نشده است» آنها در شرایط سخت و بحرانی بعد از زلزله بم، تمام هم و غمشان بازگرداندن زندگی به آن شهر مرده ماتمزده بود. حرفهای زیادی داشتند اما حرف مشترک همه، تاسف از مکتوب نکردن تجربیاتشان بود. تلاش کردم هرآنچه در این زمینه مکتوب شده بود را بیابم. کتاب، مقاله، دستنوشته... ولی کافی نبود. دوباره به آذربایجان رفتم. زنان روستاها را جمع کردم و خواستم از زندگی بعد از زلزله بگویند. سیل، دشستان بوشتر را گرفت. از آذربایجان به بوشهر رفتم. این بار جمع زنانی که آب زندگیشان را برده بود. خاطرات و تجربیات سخت و دردناک و گاه شیرین و خندهدار آنها را به روی کاغذ میآوردم تا شد کتابی که در دست دارید. به این امید که اگر بار دیگر جایی از این سرزمین لرزد یا سیل، در نزده و بیخبر وارد خانههای هموطنانمان شد بدانیم که سیل و زلزله برخورد متفاوتی با زنان و مردان میکند.»
موضوعات مختلف مطرحشده در کتاب به همراه مثالهایی عینی با تاکید بر زلزله و سیل به دلیل بالا بودن احتمال وقوع آن در ایران همراه است. برخی از مثالها حاصل مشاهدات، مصاحبهها و جلسات فوکوس گروپ از جمعیت هدف است و برخی دیگر نقل قول از کتابهای چاپشده بهویژه از سوی آژانسهای مختلف سازمان ملل در ایران است.
به گفته مولف، این کتاب در تمام مراحل به اصول بنیادین زیر پایبند است:
۱- برابری بین همه انسانها و احترام به کرامت ذاتی آنها؛ باور به این اصل که در حل مشکلات جامعه بحرانزده همه انسانها فارغ از جنس، سن، مذهب و قومیت با هم برابر بوده و شایسته احترام و تامین نیاز برای خروج از شرایط بحرانی هستند.
۲- مشارکت اجتماع محلی؛ در تمام مراحل کمکرسانی و حل بحران پایبند به مشارکت اجتماع محلی است و باور دارد تغییرات در جامعه پایدار و موثر نخواهد بود، مگر آنکه با مشارکت افراد همان جامعه صورت پذیرد.
۳- بهرهگیری از توان و ظرفیت گروههای هدف؛ باور به اینکه گروههای در معرض خطر (مانند زنان و کودکان) قربانیان دست و پا بسته نیستند و اگرچه به حمایت نیاز دارند اما ظرفیت و تواناییهایی دارند که آنها را قادر میسازد علاوه بر حل مشکلات خود برای اجتماع محلی نیز پرثمر باشند.
۴- حمایتگیری؛ برای انجام اقدامات موثر و مفید در حل بحران، همکاریهای گسترده بین سازمانها، گروهها و نهادهای مختلف ضرورت دارد. از هیچ فرد، گروه یا سازمانی انتظار نمیرود بتواند به تنهایی تمام اقدامات لازم در موقعیت بحرانی را انجام دهد. جلب حمایتهای عمومی و اثرگذاری بر سیاستگذاریها، برنامهریزیها و ایجاد حساسیت در بین مسوولان از اصول بنیادینی است که انتظار میرود امدادگران و تسهیلگران نیز نسبت به آن حساس باشند.
کتاب «زنان در شرایط بحرانی» نوشته سارا لقمانی با شمارگان هزار نسخه در ۱۶۰ صفحه به بهای ۹۵ هزار ریال از سوی نشر شیرازه منتشر شده است.
نظر شما